خادم الرضا(ع)

ان شاالله که همیشه پیرو خط ولایت فقیه ,زمینه ساز ظهور حضرت حجت(عج) باشیم و شهادت نصیبمان شود

خادم الرضا(ع)

ان شاالله که همیشه پیرو خط ولایت فقیه ,زمینه ساز ظهور حضرت حجت(عج) باشیم و شهادت نصیبمان شود

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۷ مطلب با موضوع «شهدا» ثبت شده است

۲۱
بهمن

شهید ابراهیم دولتی مقدم

شهید ابراهیم دولتی مقدم

تاریخ تولد :1344                                 نام پدر :

تاریخ شهادت : 1365                           محل تولد :سیستان‌وبلوچستان /زابل

 طول مدت حیات :21                            محل شهادت :

 مزار شهید :

مجموع خاطرات شهید ابراهیم دولتی مقدم

یک روز قبل از عملیات در جنگل (مقر گردان) ایستاده بودیم ابراهیم به من گفت:« عکس‌های فائزه دخترم را دیده‌ای؟» گفتم:«خیر»،‌ سپس عکس‌ها را آورد و نشانم داد و گفت:«دلم خیلی برایش تنگ شده و علتش را نمی دانم. گفتم:«بروید مرخصی.» جواب داد :«نه بعد از شرکت در عملیات می‌روم، بعد از این جریان‌ ما به طرف خط حرکت کردیم. چون من جیب خشاب نداشتم او اظهار داشت من یک جیب خشاب اضافه دارم به اتفاق رفتیم و دو جیب خشاب آورد که طرف چپ یکی خون‌آلود بود و گفت:« این که خون‌آلود است مال من». بعد از عملیات و شهادت آن عزیز دیدم که بدن مطهر وی از همان قسمت غرق خون است.

کتاب کبوتران بهشتی

—————————————————————————————————-

عموابراهیم مرد بسیار بزرگی بود با اینکه سالها از شهادت ایشون می گذره ولی هنوز که هنوزه تو صحبتهای خانوادگی حرفش هست بسیار مومن  بود فردی که نماز شبش رو ترک نمی کرد حرف کسی رو نمی زد ( غیبت نمی کرد ) تا اونجایی که می تونست به دیگران کمک می کرد. یادمه خواهرم تو درس یه کم ضعیف بود مامانم عصبانی می شد سرش داد می زد ولی عموم به مامانم یه درسی داد به صورت غیر مستقیم که اگه اینجوری با بچه کار کنی بهتر یاد می گیره ( با روشی که یادم نمیاد به مامانم تلویحی فهموند)
یادم میاد زمان جنگ وقتی میومد خونمون ( اون موقع خاموشی برق زیاد بود )  چراغ گردسوزی  روشن می کردیم و صحبت می کرد با پدر و مادرم در مورد موضوعات مختلف.

زهرا دولتی مقدم

  • خادم الشهید مهرعلی زورآورقاسمی
۲۱
بهمن
مادر شهیدان فهمیده گفت: به دلم افتاد این بچه 13 ساله حسین من بود. همسرم گفت «خانم این چه حرفی است؟ این جوان در خرمشهر شهید شده، حسین آنجا نیست. من اگر چنین پسری داشتم خدا را شکر می‌کردم».

وی با بیان خاطراتی از فرزندانش گفت: یک بار که محمدحسین کوچک‌تر بود، برای کاری هرچه صدایش زدم، پاسخی نداد! بعد از مدتی از آشپزخانه بیرون آمد. گفتم «کجا بودی؟ چرا جواب ندادی؟» به شوخی گفت «سر قبرم بودم!» گفتم «یعنی چه؟ مگر می‌شود قبرت در آشپزخانه باشد؟» گفت «نه مامان، قبر من در بهشت زهرا قطعه 24 است» گفتم «محمدحسین تو هنوز بچه‌ای، زمان شهادتت نیست که قبرت را مشخص می‌کنی!» گفت «نه مادر، اینطور می‌شود».
  • خادم الشهید مهرعلی زورآورقاسمی
۲۰
بهمن
                  

تو برای صد جان دادی ......

وقتی به خودت نارنجک بستی و زیر تانک رفتی ، یاد امام را در دل داشتی و عکسش را در جیبت.
  • خادم الشهید مهرعلی زورآورقاسمی
۲۰
بهمن

عکس و تصویر #شهادت #شهید #شهدا اگر شهید نشویم میمیریم

  • خادم الشهید مهرعلی زورآورقاسمی
۲۰
بهمن

http://static.cloob.com//public/user_data/album_photo/3107/9320694-b.jpg

خورشیدهای خاک نشین، یادشان بخیر

پلهای آسمان به زمین، یادشان بخیر

با خون نوشتههای «به مجنون خوش آمدید» 

بعد از تقاطع دل و ایمان، یادشان بخیر 

آن روزهای روشن و آیینههای صاف 

شبهای شور و رزم و کمین، یادشان بخیر 

آن دسته دسته شاپرکانی که پر زدند 

تا لمس شعلههای یقین، یادشان بخیر 

دستان رو به علقمهی مانده روی خاک

پاهای بوسه داده به مین، یادشان بخیر

چندین هزار یوسف از اینجا گذشتهاند

ما ماندهایم و آه و همین «یادشان بخیر»

حتی هنوز روشن و جاریست ردشان

این گوشه، پای نهر... ببین! یادشان بخیر.




1
  • خادم الشهید مهرعلی زورآورقاسمی
۲۰
بهمن

توصیه به حجاب از نگاه شهیدان

«و تو ای خواهر دینی ام، چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است، از خون سرخ من کوبنده تر است».

شهید عبداللّه محمودی

«حجاب تو سنگر توست. تو از داخل حجاب، دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند».

  • خادم الشهید مهرعلی زورآورقاسمی
۲۰
بهمن

روایت «شیر صحرا» از «محمود کاوه»

محمود کاوه دوران تحصیلات ابتدایی خود را در چنین شرایطی سپری کرد. از آنجا که خواست پدرش به هنگام تولد محمود این بود که وی را در سلک صالحان و پیروان واقعی مکتب اسلام قرار دهد. او با علاقه قلبی و مشورت پدر وارد حوزه علمیه شد و همزمان، تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد.

94/06/11

روایت «شیر صحرا» از «محمود کاوه»

سال ‌١٣٤٠ هجری شمسی در مشهد مقدس متولد شد.

  • خادم الشهید مهرعلی زورآورقاسمی
۱۹
بهمن

شهدای تخریب...

حاجی این پسره خیلی شیطونه ها...

می ترسم با شیطنت هاش شب عملیات کار دستمون بده!!!

نترس سید...

شب عملیات بود.

سید احساس کرد، پاش به سیم تله مین برخورد کرده،

ولی چون دید خبری نشد سینه خیز به راهش ادامه داد.

صبح عملیات سید دید خبری از اون بچه نیست!!!!

برگشت تا ببینه دوباره پسرک کجا جا مونده.

............

 

پیکر مطهره پسرک را سوخته وسط میدان مین دید

تازه یادش آمد، دیشب پاهاش به سیم تله مین منور گیرکرده بود

و این پسرک بود که بخاطر لو نرفتن عملیات روی مین خوابید.


  • خادم الشهید مهرعلی زورآورقاسمی
۱۹
بهمن



بویِ گلهای شب بو و مریم و رازقی را در حیاتِ خانه ام احساس می کنم که در شبها عطری رویایی در هوا می پراکند. حوضِ آبیِ کنار سکوی خانه ام با ماهی قرمز و سفید و سیاه که در آبِ زلال موج می زنند و رقصِ عاشقانه سَرمی دهند، مشغول کرده و در هر بهار درختِ نارنجِ معطر و پر از غنچه های بهارِ وسط حیاتم، مرا به یادِ تمام گذشته ام می اندازد و مهمتر از همه سبزیِ تویِ گلباغچه ی کوچکم و فرش کنار گلباغچه و سماور زغالی زیبا و ان نان و پنیر و چای تازه و قندپهلو که زیبایی خاصی داشت را فراموش نکرده ام

  • خادم الشهید مهرعلی زورآورقاسمی
۱۹
بهمن


  • خادم الشهید مهرعلی زورآورقاسمی