عمریست که ز شما غافل مانده ام... سرگردانم... نمیدانم کجا باید هجرت کنم..
روز ها یک به یک میگذرد و همچنان سر خط مانده ام...
ای شهدا راه نشانم دهید....
1) نه دلشان می آمد من را تنها بگذارند ،نه دلشان می آمد جبهه نروند .این اواخر قبل از رفتنشان هر روز با هم یکی به دو می کردند. شوهرم به پسرم می گفت :«از این به بعد ،تو مرد خونه ای .باید بمونی از مادرت مراقبت کنی .»
پسرم می گفت :«نه آقاجون .من که چهارده سالم بیش تر نیست.کاری ازم بر نمی آد.شما بمونید پیش مادر بهتره»
-اگه بچه ای ،پس می ری جبهه چه کار ؟بچه بازی که نیست.
- لااقل آب که می تونم به رزمنده ها بدم.
دیدم هیچ کدام کوتاه نمی آیند،گفتم «برید هر دو تاییتون برید»
عناصر و عوامل شادی و نشاط از دیدگاه روانشناسی و اسلام
شادمانی از متغیّرهایی است که در سالهای اخیر در حوزة روانشناسی سلامت مورد توجه قرار گرفته است. پیش از این در مطالعات روانشناسی، بیشتر احساسات منفی انسان مثل افسردگی، غم، خشم و اضطراب مورد مطالعه قرار می گرفت؛ اما در سالهای اخیر، پژوهشگران به طور روز افزون به سلامتی و تندرستی ذهنی علاقهمند شده اند.
آی قصه قصه قصه
آی قصه قصه قصه
نون و پنیر و پسته
هیچ تا حالا شنیدی
تانکا بشن قناصه؟
میدونی بعضی وقتا
تانکا قناصه بودن
تا سری رو می دیدن
اون سر و می پروندن
سه راه شهادت کجاست؟
میدونی دوشکا چیه؟
میدونی تانک یعنی چی؟
یا آر.پی.جی زن کیه؟
آر.پی.جی زن بلند شد
“وما رَمیتَ ” رو خوند
تانک اونو زودتر زد
یه جفت پوتین ازش موند
یه بچه بسیجی
اونور میدونه مین
زیر شنیهای تانک
له شده بود رو زمین
خودم تو دیده بانی
با دوربین قرارگاه
رفیقمو می دیدم
تو گودی قتلگاه
آر.پی.جی تو سرش خورد
سرش که از تن پرید
خودم دیدیم چند قدم
بدون سر می دوید
هیچ می دونی یه گردان
که اسمش الحدیده
هنوزم که هنوزه
گم شده ناپدیده
خدایا! تو شاهد باش که من از جان خویش که بهترین هدیهی تو بود گذشتم و در راهت بیدریغ تقدیم کردم
آن چه در پی می آید، برش هایی از زندگی علمی و طلبگی حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای در شهرهای مشهد و قم، از سال ۱۳۳۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی است:
۱۳۳۰: از دوازده سالگی و با حضور در «مدرسه سلیمان خان» و «نواب» مشهد، پس از طی دوره مقدماتی، در فراگیری دروس سطح چون معالم، قوانین، شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه، از اساتیدی مثل حضرات آیات میرزا احمد مدرس یزدی، حاج شیخ هاشم قزوینی و سید جلیل حسینی سیستانی استفاده کرد. اما استادی که سید علی خامنهای استفاده فراوانی در فراگیری دروس سطح از درس و تدریسش برد، کسی نبود جز پدرش، آیت الله سید جواد خامنهای که از سوی آیات عظام نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد داشت.
شهید ابراهیم دولتی مقدم
تاریخ تولد :1344 نام پدر :
تاریخ شهادت : 1365 محل تولد :سیستانوبلوچستان /زابل
طول مدت حیات :21 محل شهادت :
مزار شهید :
مجموع خاطرات شهید ابراهیم دولتی مقدم
یک روز قبل از عملیات در جنگل (مقر گردان) ایستاده بودیم ابراهیم به من گفت:« عکسهای فائزه دخترم را دیدهای؟» گفتم:«خیر»، سپس عکسها را آورد و نشانم داد و گفت:«دلم خیلی برایش تنگ شده و علتش را نمی دانم. گفتم:«بروید مرخصی.» جواب داد :«نه بعد از شرکت در عملیات میروم، بعد از این جریان ما به طرف خط حرکت کردیم. چون من جیب خشاب نداشتم او اظهار داشت من یک جیب خشاب اضافه دارم به اتفاق رفتیم و دو جیب خشاب آورد که طرف چپ یکی خونآلود بود و گفت:« این که خونآلود است مال من». بعد از عملیات و شهادت آن عزیز دیدم که بدن مطهر وی از همان قسمت غرق خون است.
کتاب کبوتران بهشتی
—————————————————————————————————-
عموابراهیم مرد بسیار بزرگی بود با اینکه سالها از شهادت ایشون می گذره ولی هنوز که هنوزه تو صحبتهای خانوادگی حرفش هست بسیار مومن بود فردی که نماز شبش رو ترک نمی کرد حرف کسی رو نمی زد ( غیبت نمی کرد ) تا اونجایی که می تونست به دیگران کمک می کرد. یادمه خواهرم تو درس یه کم ضعیف بود مامانم عصبانی می شد سرش داد می زد ولی عموم به مامانم یه درسی داد به صورت غیر مستقیم که اگه اینجوری با بچه کار کنی بهتر یاد می گیره ( با روشی که یادم نمیاد به مامانم تلویحی فهموند)
یادم میاد زمان جنگ وقتی میومد خونمون ( اون موقع خاموشی برق زیاد بود ) چراغ گردسوزی روشن می کردیم و صحبت می کرد با پدر و مادرم در مورد موضوعات مختلف.
زهرا دولتی مقدم