خادم الرضا(ع)

ان شاالله که همیشه پیرو خط ولایت فقیه ,زمینه ساز ظهور حضرت حجت(عج) باشیم و شهادت نصیبمان شود

خادم الرضا(ع)

ان شاالله که همیشه پیرو خط ولایت فقیه ,زمینه ساز ظهور حضرت حجت(عج) باشیم و شهادت نصیبمان شود

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

 فطرت انسانها را خداوند جوری آفریده که خدا را می خواهند . شما یک نفر را سراغ دارید که دنبال غیر خدا بگردد ؟ همه دنبال خدا هستند . یعنی انگیزه ها در درون ، همه خدایی است . عشق به کمال مطلق در فطرت همه ی انسانها هست . ما دو تا امر فطری داریم : یکی عشق به کمال مطلق و یکی تنفر از نقص است و در وجود همه ی انسانها است . فطرت اصلی ، عشق به کمال مطلق فطرت تبعی و فرعی تنفر از نقص . حالا شما این بحث را دنبال کنید و در هر ساحتی وارد بشوید ، در هر قسمت وارد بشوید می بینید این دو مسئله برای همه ی انسانها وجود دارد . یعنی همه ی انسانها کمال را دوست دارند و اگر سوال کنید که این کمال ، محدودش را دوست دارید یا بی نهایت و نامحدود ، قطعا می گوید : نامحدود و دلیلش هم این است ولو به اشتباه هم راه افتاده ، دنبال ثروت راه افتاده است ، به چه رقمی از ثروت راضی است ؟ حدی ندارد . به دنبال قدرت ، اگر همه ی دنیا را به او بدهید باز هم می گوید : بیشتر از این هم هست ؟ چه انگیزه ای باعث شده که این کار را بکند ؟ عشق به کمال مطلق منتها کمال را در فضاهای قدرت ، ثروت ، شهوت و امثال آنها می بیند . از طرفی نمی خواهد محدود باشد . می گوید : کمالی را می خواهم که حدی نداشته باشد . یعنی کمال مطلق ولی ممکن است به اشتباه دنبال یک مصداق غلط می افتد . مثال تشنه ای که واقعا آب می خواهد ولی به دنبال سراب می رود . یک موج دروغین در مقابلش قرار گرفته ، گمان میکند که این آب است ، بدنبالش می دود ولی اگر بداند که این سراب است ، هیچ وقت بدنبالش نمی رود . دنبال کمال مطلق است و به اشتباه دنبال مصداق راه افتاده است . از نقص هم بدش می آید . گناه یک نقیصه است یک بیراهه رفتن است . فرد عشق صفا و حال کردن می خواهد اما به اشتباه سراغ مصداقی می رود که اگر واقعا حجاب و پرده را از روی این گناه برداریم و به او نشان بدهیم که تو این را می خواهی ؟ وحشت زده فریاد می زند نه . می گودی : من این را نمی خواهم . م یگوییم پس دنبالش برو . دنبال همین می رود . یعنی اگر چهره ی درونی گناه را ما باز کنیم و جلوی گناهکار بگذاریم مثلا غیبت می کند . پیامبر به فردی که غیبت می کرد فرمود که دندانهایت را خلال کن و او گفت من چیزی نخوردم و پیامبرفرمود : خلال کن و حضرت در او تصرف ولایی که در وجود فرد کرد کردند . او خلال کرد و دید تکه های گوشت از دندانهایش بیرون می آید . گفت : من گوشت نخوردم و پیامبر فرمود که این گوشت مرده آن فردی است که درباره ی آن غیب کرده ای . یعنی حضرت حقیقت ملکوتی را به او نشان می دهد که تو چکارکردی ؟ این غیبتی که الان انجام دادی چه بود . یا در مسائل برزخی و پس از مرگ داریم که پیامبر در معراج با جبرئیل همراه بودند و صحنه های مختلفی را می دیدند . از جمله اینکه پیامبر می دیدند که سفره پهن است و مردم غذاهای خوش بو و مطبوعی در جلویشان است اما این ها نمی خورند . ولی به صورت هایشان چنگ انداخته اند و می کَنَند و می خورند و بشدت هم تنفر دارند . عذاب و درد می کشند . پیامبر گفت : این ها چه کسانی هستند ؟ جبرئیل گفت : این ها مسلمانانی از امت تو هستند که این ها آبروی دیگران را برده اند ، پشت سر دیگران حرف زده اند . این اتفاق کی می افتد ؟ آیا در آخرت و بعد از مرگ این اتفاق می افتد یا اینکه همین الان این اتفاق دارد می افتد یعنی کسی که دارد غیبت می کند و دارد آبروی دیگری را می ریزد ، این آب روی خودش را دارد از بین می برد منتها نمی داند . ریشه ی اصلی این انحرافات همان مسئله جهل و نا آگاهی است . چگونه باید برخورد کرد ؟ وظیفه ما ایناست که دنبال این آگاهی ها برویم ، اگر قرار بادش که همه یحجاب ها کنار برود تا من ببینم ، اینکه هنر نمی شود . مثل اینکه من می خواهم بدون انیکه درس بخوانم پزشک بشوم . ما باید دنبال برویم . این جوان عزیز ما عشق می خواهد ، لذت می خواهد ، قدم اولش این است که قبول بکند که انسان است و لذت متناسب با کام انسانی را باید دنبال بکند . روایت داریم که در روزقیامت انسانگناهکار را میآورندو به او م یگویند که چرا گناه کردی ؟ میگوید : نمی دانم . حالا متوجه شده ام ، نمی دانستم . او را رها نمیکنند که خوب چون نمیدانستی برو دنبال کارت . چرا نرفتی یاد بگیری ؟ همه باید این را قبول بکنند که چطور ما در امور دنیویی دنبال تخصص ها می رویم ؟ میشود بدون اینکه رانندگی یاد بگیری پشت فرمان بنشینی ، باید یاد بگیرد و بعد پشت فرمان بنشیند . اگر انسان خواست فضای انسانی را دنبال بکند و از چاه و چاله ها فاصله بگیرد ، باید یکسری معرفت ها را کسب بکند . ما نمیتوانیم بگوییم که یا باطنکار را به مانشان بدهند که بشوییم اولیاءالله و گناه را ترک بکنیم یا اینکه ما گناه می کنیم . گزینه ی سومی هم وجود دارد که برو یاد بگیر تا گناه را ترک بکنی . برو یاد بگیر و خودت را بشناس . یادگیری به معنای مفاهیم نیست من باید بروم و یکسری صحنه های وجود یخودم را کشف کنم . اگر انسان واقعا به درون وجود خودش برود ، آن زیبایی های درون خودش را کشف بکند ، دیگر سراغ دیگران نمی رود . اگر احساسات زیبای درونی خودش را فعال بکند دیگر سراغ فساد ها نمی رود . البته این مسئله حرکت جمعی راه می طلبد به این معنا که منی که باید دنبال معرفت بروم ، فضاهای فرهنگ عمومی فضاهای تبلیغ ، فضاهای عمومی و فضاهای هنر باید به این سمت و سو گرایش داده بشود تا فضاهای فهم و رشد را برای مردم فراهم بکند . مسئولینی که در امور فرهنگی هستند موظفند که فضاسازی بکنند برای اینکه این آگاهی ها و فهم ها به جوانان داده بشود و جوان ما هم باید دنبال بکند . اگر ما دنبال نکنیم ، نمی توانیم بگوییم که چون فضا فراهم نبود و ما هم دنبالش نبودیم ، خوب چپ کردن ماشین هم معنایش همین است . جاده یک مقدار لغزنده بود و من هم زنجیر چرخ نبستم و گفتم می روییم و این تصادف نتیجه ی همین است و غیر از این هم نیست . من نباید منتظر چیزی باشم . ما باید قبول بکنیم که خوراک جان ما معرفت است . اگر ما خودمان را از حوزه های معارفی فاصله بیندازیم و نرویم که این مسائل را درک بکنیم ، اگر ما برویم واین نکات را درک کنیم یعنی به این معنا که جوان ما برود و تعریف انسانیت را ببیند و هویت انسانی را ببیند و زشتی ها و زیبایی ها را یاد بگیرد اگر در بدترین فضاهای آلوده اجتماعی او را قرار بدهیم به هیچ وجه گرایش پیدا نمیکند . البته ما نباید این را تنها از جوان تقاضا داشته باشیم که این کار را بکند او که مسئولیتش را خودش دارد ، خانواده در تکریم شخصیت فرزند بسیار نقش دارد . اگر فرزندی کریمانه تربیت شد ، خودبخود در او مصونیت ایجاد میشود و خودبخود دنبال ابتذال نمی رود . حتی اگر کسی مسلمان هم نباشد و به نوعی در فضایی از کرامت بزرگ شده باشد ، دنبال ابتذال نمی رود . مسلما خلافکاری هایی دارد ولی دنبال ابتذال نمی رود . هیچ گاه دنبال اعتیاد ، تجاوز ناموسی ، قتل و تجاوز مالی به دیگران نمی رود . در اینجا رسانه ها ، خانواده ها ، نظام تعلیم و تربیت ، نظام فرهنگ جامعه و مسائل اجتماعی نقش دارند . اگر این ها دست به دست هم داد و جوان ما هویت انسانی خودش را یافت زیبایی های معنوی خودش را یافت . من دارم جوانانی که در دانمارک زندگی می کنند و تماس می گیرند و میگویند برای خودسازی چه باید کرد ؟ درمورد نماز شب و سلوک های اخلاقی سوال می کند . چرا ؟ چون به نوعی مقدمات کار را پشت سر گذاشته است . و یک مقدار کارهای معرفتی روی خودش انجام داده است . بالاخره چهارتا سوال کرده است . اگر ما مریض بشویم سراغ پزشک نمی رویم ؟ می گوییم یا باید سالم باشیم یا گرفتار مرض ؟ نه . گزینه ی سومی هم وجود دارد دنبال پزشک برویم . حالا راهکار عملی آن در ابتدای مسئله ، راهکارهای معرفتی است . یعنی ما باید سراغ افراد برویم و سوال کنیم ، بین علم و معرفت فرق است . علم داریم ولی معرفت نداریم . یعنی آگاهی های ذهنی داریم ، در ذهنمان خیلی چیزها است ولی این کافی نیست . این آگاهی باید تبدیل به بیداری دل بشود . این بیداری دل همراه با مشاوره همراه باتفکر . بنشینیم فکر کنیم . ما جوان هایی داشته ایم که درابتذال های عمیق بوده اند ، منتها با همین شیوه ارتباط داشته اند و سوالها را جوا بگرفتهاند و از این ابتذال بیرون آمده اند . ولی اینکه بگوییم جوان ما نه اهل مطالعه باشد نه اهل پرسش ، بینش و تفکر باشد و هیچ کدام از اینها نباشد و گرفتار گناه هم نباشد ، این نمیشود . یا اینکه اگر گرفتار شد سراغ مشاور نرود و معجزه آسا بیرون بیاید . این چیزها بنا نیست که اتفاق بیفتد . حالا اگر جوان پیش مشاور رفت و نتوانست عمل کند چه ؟ آیا می گویند که اگر عمل نکنی بدتر از این می شوی ؟ اگر جوان ما با مشاوره رابطه برقرار بکند ما نمی گوییم که اگر تو این کار را نکنی بدتر از این ها هم میشوی . نه با در تعامل با او و با ورود در حوزه ی فکر و قلب او ، اینکه چرا نتوانستی مثلا ما گفتیم این کار را بکن و بعدا تماس بگیری و تو نکردی ، چه عواملی سر راه تو آمد ؟ چه احساساتی به تو دست داد ؟ در چه محیط هایی قرار گرفتی ؟ یعنی باز کنکاش می کنیم تا او جواب بدهد که در این شرایط قرار گرفتم و این کار را انجام دادم . باز توصیه می کند تا این شرایط را تغییر بدهد . البته این به افراد برمیگردد . هرکسی ممکن است شرایط متفاوت داشته باشد . اگر با مشاور وارد بحث بکنند قطعا راه ها را به آنها نشان می دهند . اگر فرار از گناه امکان نداشت ، خداوند دعوت نمی کرد . این جهاد اکبر است و سخت است . البته درابتدای کار سخت است . وقتی مقداری فضا باز شد می بینید که ترک گناه چقدر شیرین است . وقتی از این فضای آلوده بیرون می آید یک بالندگی را احساس می کند . وقتی عشق واقعی در دلش رفت می بیند آن عشق که در دلش بود خیالی بود . سختی آن گذر از مرحله ی اولیه است . کافی است که یک قدم را بردارد جلوه هایی در قلبش متجلی میشود احساس قشنگی به او دست می دهد از ترک گناه و بعد به شدت از گناه متنفر میشود . وقتی خودش را پیدا کرد احساسش متفاوت میشود و از این احساسش لذت می برد . ما می گوییم بیایند و تجربه کنند و اگر خوب نبود به قبل برگردند . چند روزی فضاها را عوض کند ببیند احساسش عوض میشود یا نه ؟ خود را درگیر کند . البته شیطان هم بیکار نمی نشیند ولی شما هم خودت را درگیر کن . بعد انتخاب کن . دوست داشتی برگرد ولی مطمئن هستیم که به فضای آلوده بر نمی گردد . بعداز سه جلسه همکاری با مشاور جوانی که مشروب می خورده و مواد روانگردان مصرف می کرده کسی که نماز و حجاب نداشته آمده و به این فضا برگشته و بعد از چند جلسه می گوید من تابحال به نماز این جوری نگاه نکرده بودم . اینها باید تجربه کنند . ببینید در فضای جدید چه خبر است ؟

سوال – این گناه چه آثاری در زندگی فردی و اجتماعی ما دارد ؟

پاسخ - گناه چیزی نیست که اثر آن فقط در آخرت آشکار بشود و ما بگوییم که شما هر گناهی کردی به زندگی روزمره ات کاری ندارد و در آخرت آثار منفی دارد . گناه در فضای زندگی دنیایی ما هم آثاری را دارد . ملا صدرا می گوید : هر گناهی عقلی را در وجود انسان خاموش میکند . هر گناه مثل سنگی است که شما به یک چراغ در وجودتان بزنید و خاموش کنید . خوب خاموش شدن این چراغ چه آثاری دارد ؟ قرآن می فرماید : کسی که از یاد من غافل می شود ، زندگی گرفتاری پیدا می کند . همیشه در تنگنا است . هیچ وقت فکر کرده ایم که علت این همه استرس و اضطراب ها چیست ؟ گاهی طرف میگوید بخاطر فشار اقتصادی است . ما داریم که کسانی را که در فشار اقتصادی بیشتری نسبت به طرف هستند و آرام هستند . گاهی ممکن است بگوید مسائل اجتماعی است . باز مشابه آن را داریم که آرام است . ولی ما نمی روییم در درون خودمان و ببینیم که این لرزش و زلزله های که در درون ما می آید و به آن استرس می گوییم علتش چیست و دائم آن را گردن اعصاب می اندازیم . من منکر ضعف اعصاب نیستم . قطعا وضعیت جسمی در وضعیت روحی انسان اثر می گذارد ولی می خواهم بگویم علت اینها صرفا اعصاب است ؟ به هیچ وجه این نیست . مسائل روحی و روانی است ، مسائل اخلاقی است ، وقتی بنیان اخلاقی انسان بهم می ریزد ، بنیان اعتقادی وقتی بهم می ریزد ، راه های صحیحی را که نمی رود ، از درون بهم می ریزد و آشوب بپا میشود و می گوید که اعصابم ضعیف است . چه بسا بهم ریختگی روحی و روانی است که اعصاب ما را خراب کرده است . بله سلسله اعصاب هم در انسان نقش دارد . آیا اولیاء الهی انسان هایی بودند که اعصابشان قوی بود ؟ اگر قرار باشد که تمام این ها را ما ریشه های جسمانی در آنها پیدا کنیم ، پس بندگان خوب خدا همه باید اعصاب قوی ها باشند . بحث اعصاب بعنوان یک آیتم در این فضاها مطرح است اما نه بعنوان علت تامه . قرآن می فرماید : اگر رویکرد شما انحرافی باشد خودبخود در زندگی درگیر میشوید . خودبخود دل شوره هایی بر شما عارض میشود . این دل شوره مال چه بود ؟ مال آن گناهی است که کرده ای . مال آن دروغ بود که بهم ریختی . منتها رابطه آن دروغ و این بهم ریختگی را من انسان درک نمی کنم . من خدا و امامی که انسان شناس هستم و درک میکنم و کسی که متخصص است ، می گوید : من بین این دو رابطه می بینیم . اگر آن دروغ را نمی گفتی آرام بودی . وقتی غیبت کردی ، در تو بهم ریختگی بوجود آورد که در تصمیم گیری بعدی تو نقش موثری داشت که یک تصمیم غلط گرفتی . آن تصمیم غلط باعث شد کار غلطی را انجام بدهی . و آن کار غلط باعث شد که آثار منفی آنرا در زندگی ببینی و بهم بریزی . بین وجود مشکلات و نا امنی روحی ، فرق زیادی است . شما سراغ همان گناهکارها بروید و قضیه را دورا دور نگاه نکنید . اگر می خواهید قضاوت واقعی بکنید ، نباید به ظاهر افراد کار داشته باشید باید به درون طرف بروید . چه بسا طرف می خندد و در صورت ظاهر قشنگ هم زندگی می کند ولی برو در دلش و ببین چه خبر است . در مشاوره ها ما این ها را می بینیم . پزشک فوق تخصص ، امکانات فراوان مالی ، امکان زندگی در خارج از کشور داشته ایم ، می آید و میگوید که به حلقومم فشار می آید . دیگران در ظاهر می گویند عالی . همه چیز فراهم است و همه چیز در زندگی دارد ولی چه چیزی در زندگی ندارد که این را می گوید . بحث مشکلات بحث دیگری است . مشکلات آرامش انسان را نمیگیرد اگر شما با مشکل درست برخورد کنی بستر رشد شما را هم فراهم میکند . مشکلات نگران کنند نیست بدجور برخورد کردن با مشکلات نفهمیدن این مسائل است که انسان را بهم می ریزد . مشکلات در زندگی انسان گره نمی زند . گره روحی مال کمبود در مسائل روحی ما است . اگر رویکرد ما رویکرد گناه باشد و به سمت گناه برویم زندگی گرفتار میشود . گره می خورد . ثروت دارد ولی لذت ندارد . نام و نشان دارد ولی آرامش ندارد . من آنها را می گویم در ظاهر مشکلات مالی و اقتصادی هم ندارد . اعراض از یاد خدا زندگی را تلخ می کند . زندگی قفل با زندگی مشکل درا فرق می کند . اثر دیگر گناه این است که قدرت تشخیص حق و باطل را از ما میگیرد . قرآن می فرماید : من در عالم بن بستی فراهم نکرده ام اگر تو به بن بست رسیدی به وجود خودت برگرد و ببین در کجا کج رفتی . بن بست در وجود تو ست نه در معماری عالم ، در معماری عالم ما هیچ بُنی را نبستیم . اما در وجود تو است که می گویی من به بن بست رسیده ام . خدا می فرماید : اگر شما اهل تقوی باشید ، قدرت تشخیص حق و باطل را به شما می دهیم و در زندگی به بن بست نمی رسید . و اگر به سراغ گناه رفتید قدرت تشخیص شما از کار می افتد ، وقتی گناه میکنید خدا پرده تاریکی روی دل شما می کشد و در نتیجه در تاریکی چطور می خواهید به مقصد برسید . ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم .

  • خادم الشهید مهرعلی زورآورقاسمی

نظرات  (۱)

  • ازداجی شاد، سالم و پایدار
  • سلام عزیز: ممنون که به وبم اومدی و نظر دادی وب جنابعالی هم بحمدلله جالب، زیبا و پر محتواست، بازم منتظر حضورهای بعدیت هستم...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی